«رمضانیه سایه سار ادب»
هر چند رسیده ست مکرر آیه:
روزه به تن خلق بود پیرایه
من روزه گرفته ام که افطار کنم
با کاسه ی آش دختر همسایه
مرتضی لطفی
======================
آمد رمضان اسیر پرهیز شدیم
با رنج گرسنگی گلاویز شدیم
یکبار به عشق تو سحر پا نشدیم
از ترس شکم همه سحر خیز شدیم
=========================
روزه می گیرم، ولی یادت خرابش می کند
سرکه می ریزم ،ولی عشقت شرابش می کند
راستی ای شیخ چون من روزه داری را، خدا
از کدامین فرقه در محشر حسابش می کند؟
==========================
مرا افطار دعوت کن به آغوشت، همین حالا
خدایی قول خواهم داد از چیزی نپرهیزم!
===================
۹۴۴۴: بی منت و ادعا بیا در بغلم
بی واهمه از خدا بیا در بغلم
افطار بیا. سحر برو. اینجوری
هم روزه بگیر هم بیا در بغلم...
==================
با کاسه ی آش دختر همسایه
افطار نمایید ثوابش خفن است
در موقع خوردنش ولی یاد کنید
یادی ز دل هر آنکه روزش چو من است :
افسوس که تا شعاع سیصد متری
هر کس شده همسایه ی ما پیرزن است.
=========================