غریب و تنهایم ، میتوانی برس به فریادم
چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ق.ظ
مثلا تو عروس خانمی ، مثلا من جناب دامادم
از تمام زمان کودکیم این دو جمله نرفته از یادم
یاد آن روزهای کودکی و یاد آن خنده های رنگینت
به همین خاطرات دل بستم با همین خاطرات دل شادم
بچه بودم ولی همیشه تو را در لباس عروس میدیدم
سوم ابتدائی خود را من به عشق تو بود افتادم
تو هنوز همان پریدختی با همان نازهای شیرینت
و فقط در نگاه نزدیکان این منم که ز چشم افتادم
همه جا گشته ام نبوده کسی آمدم باز هم سراغ خودت
آمدم تا که یار من باشی ، آمدم در کنار همزادم
به گمانم که عاشقت شده ام بینمان باشد و نگو به کسی
من هنوز غریب و تنهایم ، میتوانی برس به فریادم
۹۴/۰۴/۰۳