مشکل از میز است
مشکل از میز است چون تا میز پیدا می شود
زیر آن یک جای حاصل خیز پیدا می شود.
جا که حاصل خیز شد، آفت شبیخون می زند
چون اصولا شته در جالیز پیدا می شود.
میز وقتی دلربایی می کند، اطراف آن
چشم و دل ناپاک و کلی هیز پیدا می شود.
هر که هم با قصد خدمت سوی میزی می رود
زیر پایش چیزی هایی لیز پیدا می شود.
پس اگر میزی نباشد، حرص پا پس می کشد
آز کنجی می خزد. پرهیز پیدا می شود.
روزگاری یک کشو در میز بود ؛ این روز ها
زیر آن چندین کشو واریز پیدا می شود.
در کشو واریز هم، حق و حساب و رشوه نه
هدیه هایی از کلان تا ریز پیدا می شود.
یک سری با میز هاشان نان خود را می پزند
پشت میز البته شاطر نیز پیدا می شود.
برج هم با میز می سازند زیرا، زیر آن
هم زمین ، هم ماسه هم قرنیز پیدا می شود.
از خدا هر چیز می خواهی بخواه اما بدان
زیر میز امروزه آن هر چیز پیدا می شود.
از همین رو بین بعضی ها و بعضی میز ها
غالبا یک عشق شور انگیز پیدا می شود.
ما هم ای یک میزکی داریم اما در کشویش
بیشتر، اشعار طنز آمیز پیدا می شود.