فرمان بدهد،از در دیوار بجوشیم!
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ق.ظ
تقصیر شما نه،به شما یاد ندادند
آن عده که جز غم به دل شاد ندادند
افسار به فرزانه ی دیوانه سپردند
فرصت به رجزخوانی بیگانه سپردند
جز شاخه ی بی برگ و ثمر بیش نبودند
در وقت ثمر زخم تبر بیش نبودند
هر قدر نشستیم که سودی برسانند
هر بار ضرر پشت ضرر بیش نبودند
اینجا زصلابت همه هم شانه ی سروند
چون بید – که تا کرده کمر – بیش نبودند
هر بار که در مسند اوتاد نشستند
جز فتنه ی آشوب و شرر بیش نبودند
درخواب و خیال اند که در باور خویش اند
هم کاهن این معبد و هم کافر خویش اند!
یک عده زبیرند که از خاطره بردند
هم رزم عمو زاده ی پیغمبر خویش اند
.
کوه ایم،که هر چند پر از درد ،خموشیم
رودیم که در سینه پر از جوش و خروشیم
در دفع بلا ،پرتو خورشید ولایت
فرمان بدهد،از در دیوار بجوشیم!
سید محمد غاضی...شیراز
۹۴/۰۴/۲۰