سایه سار ادب

شاعران بدون پروانه

سایه سار ادب

شاعران بدون پروانه

سایه سار ادب

سلام ...
طی شد این عمر، تو دانی به چه سان
پوچ و بس تند، چنان باد دَمان
همه تقصیر من است، این که خودم میدانم
که نکردم فکری
که تامل ننمودم، روزی
ساعتی یا آنی
که چه سان میگذرد عمر گران؟
کودکی رفت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند: کنون تا بچه ست، بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش، فرصت خندیدن نیست
بایدش نالیدن
من نپرسیدم هیچ
که پس از این ز چه رو
نتوان خندیدن
هیچکس نیز نگفت: زندگی چیست؟ چرا می آئیم؟
بعد از این چند صباح، به کجا باید رفت؟
با کدامین توشه، به سفر باید رفت؟
من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز نگفت
نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن باز نفهمیدم من، که چه سان عمر گذشت؟
لیک گفتند همه:
که جوان است هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر بَرَد، کام رانی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست
بعد از این نیز، بر او عمری هست
یک نفر بانگ برآورد که او
از هم اکنون باید فکر آینده کند
دیگری آوا داد: که چو فردا بشود، فکر فردا بکند
سومی گفت: همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش
با همه این احوال
من نپرسیدم هیچ
به چه سان دی بُگذشت؟
آن همه قدرت و نیروی عظیم، به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دَمی
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی
چه توانی که ز کف دادم مُفت
من نفهمدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
قدرت عهد شباب، میتوانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات
آن کسانیکه نمیدانستند زندگی یعنی چه؟
رهنمایم بودند
عمرشان طی شد
بیهوده و بی ارزش و کار
و مرا میگفتند که چو آنان باشم
که چو آنان دائم، فکر خوردن باشم
فکر گشتن باشم
فکر تامین معاش
فکر ثروت باشم
فکر یک زندگی بی جنجال
فکر همسر باشم
کس مرا هیچ نگفت:
زندگی ثروت نیست
زندگی داشتن همسر نیست
زندگانی کردن، فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
و صد افسوس که چون عمر گذشت، معنی اش فهمیدم

====================
پست الکترونیکی کاکوکولاک
cacocoolac@yahoo.com

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۰ تیر ۹۴، ۱۵:۵۵ - dooosti
    oky.good
  • ۲۰ تیر ۹۴، ۰۸:۵۲ - مــاهد ...
    احسنت
نویسندگان

۱۵ مطلب با موضوع «تگ بیت دوبیت و...» ثبت شده است

زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم؟

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۷ ق.ظ

بی فایده گفتیم خبرهای زیادی

 عشق است و مزین به هنرهای زیادی

 

بیچاره دل من که در این برزخ تردید

خورده ست به اما و اگرهای زیادی

==================

لبخند بزن دو چشم بارانی را

تجویز بکن نگاه درمانی را

 

یک شعله بخند تا به آتش بکشی

دانشکده ی علوم انسانی را 

 

حامد_عسکری

===============

زمین از دلبران خالیست یا من چشم و دل سیرم؟

 

که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم!

=======================

 می آیی و در " وا " می شود...

 

می روی و در " بسته " می شود...

 

می بینی؟؟حتی در هم "وابسته " می شود...

=======================

 نه ﺳﯿﺐ ﻧﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮔﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭﺗﻮ

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ

ﯾﮏ ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

====================

ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت

 

عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد

 

نجمه_زارع

========================

جمع کن ریشه ایمان دلم پاره شده است...

من ک تسبیح نبودم...

توچرا چرخاندی...

====================

یا دستِ رفاقت مده و دست نگهدار

یا تا تهِ خط،حرمت این دست، نگهدار!....

=======================

گویند نشان هردلی که لاله گون است

اشکی است که از دو دیده سرنگون است

این سیل خروشان غم آلوده که جاری است

ازنازکی  عاطفه ودرد درون است.

دکترمهدی محمدی.

===============

خواستم منکر عشقت بشوم ، فهمیدم

از ته قلب من اخبار موثق داری

 

" می شود فاش همه آن چه میان من و تو است "

که تو هم مثل خودم چشم دهن لق داری ...

========================

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۷
سایه سار ادب

عاشقِ معشوقه ی مردم نشوید

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ

فصل تابستان شده!..اصلاحواسم جمع نیست

روزها را، شصت روزی می شود ، نشمرده ام!

 

مطمئنم گفته بودی : با توام ، تا روز مــرگ

من فقط شک میکنم گاهی.....مبادا مرده ام

 محسن_نظری

========================

عشق، دعوای میان خِرَد و احساس است

سرنوشت همه عشّاق جهان، حساس است

لااقل عاشقِ معشوقه ی مردم نشوید

که به فتوای همه، مظهر حق الناس است

 

نفیسه سادات موسوى

======================

کور شد ذوقِ پسرها ، شعر گفتن سخت شد

 

مد شد از وقتی به جای دامن این شلوارها

=========================

با وفا خواندمت از عمد که تغییر کنی

 

گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن

=======================

یک عمر درون خویش تکرار شدم

در گوشه ای از خودم تلنبار شدم

گنجشک به خواب رفته بودم دیشب

امروز ولی کلاغ بیدار شدم

=====================

بین ما خلق جهان مهر و وفا گم شده است

کج نهادی روش غالب مردم شده است

عقل میگفت بــــرو عشق به پایان آمــد

عشق میگفت بمان سؤ تفاهم شده است

=======================

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی

 

که سخن نگفته باشی، به سخن رسیده باشد !!

 

" بیدل دهلوی "

========================

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۸
سایه سار ادب

شعر و ادب کوتاه / وقتی "باختم" مسیررا یافتم!

چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ق.ظ

دیشب آهسته درِخانه ی جانانه زدم

 

مادرش کفش بدست آمد و جانانه ؛ زدم!

======================

 

قسمت این بود که من با تو معاصر باشم

تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم

 

تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی

  من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم

===========================

وقتی "باختم" مسیررا یافتم! 

دربزرگراه زندگی همواره راهت "راحت" نخواهد بود.

 هرچاله ای "چاره ای" بمن آموخت. 

برای جلوگیری از "پس رفت" پس، باید رفت...

=============================

بی تو من بیگانه ام با شعر و وزن و قافیه

رونویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل

 

" زهرا اقبالی "

=======================

دیوانه گفت نام اعظم خدا " نان " است ، اما این را جایی نمی توان گفت !!!

مرد گفت ؛ نادان شرم کن ، چگونه نام اعظم خدا نان است ؟؟؟

دیوانه گفت : در قحطی نیشابور ، چهل شبانه روز می گشتم ،

 نه در هیچ مکانی صدای اذانی شنیدم ، و نه هیچ مسجدی را گشاده یافتم ، 

آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم " نان " است .

" مصیبت نامه - عطار نیشابوری "

======================

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

 

از دوست به یادگار دردی دارم

 

کآن درد به صد هزار درمان ندهم.

======================

کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر

 

این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست

==========================

آرزوهایی که داری یه جا بنویس.

می دونی چرا؟ چون خدا اونها رو یادش نمی ره، 

این مائیم که یادمون میره چیزهایی که الآن داریم همان آرزوی دیروزمون بوده که خدا بهمون داده

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۱
سایه سار ادب

کوتاه ... تک بیت... دوبیت...

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ق.ظ

بهاری  هست  و  پاییزی  نباشد

بود شمسی که  تبریزی  نباشد

اگر  گنج  طلا  را  هم  بیابی

چو  قلب  پاک  شهریزی  نباشد

حسینی

========================

جای جو در سفره ها گندم شده/

فکر و ذکر آدمی مردم شده/

زهد و عرفان و عبادت پیشکش/

راه و رسم آدمیت گم شده/

======================

در اوج یقین اگرچه تردیدی هست

 

 در هر قفسی کلید امیدی هست

 

   چشمک زدن ستاره در شب یعنی

 

  توی چمدان ماه، خورشیدی هست ...

========================

نقّاش می کشید تورا درخیالِ خویش

 

شاعرشد،آن زمان، که نگاهی به کارکرد....

=============================

سکوتم بوی آرامش ندارد

 

جنونم با کسی سازش ندارد

 

به غیر از چشم های عاشق تو

 

جهانم چیز با ارزش ندارد

=====================

سرزد به دل دوباره غم کودکانه ای

 

آهسته می تراود از این غم ترانه ای

 

باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست

 

دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!

 

قیصر امین پور

=================

ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﺎ نمیگوید  ﻧﻪ !!!!  ﺧﺪﺍ ﺳﻪ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ :

ﺁﺭﯼ ؛

ﺑﺎﺷﻪ اما  ﺍﻻﻥ ﻧﻪ ؛

ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺩﺍﺭﻡ ... ﻓﻘﻂ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ

===============================

بگویید آن کمان ابرو ، سلاحش را نگه دارد!

دلم را چشم هایش تیرباران کرد

و من تسلیم  ، تسلیمم ! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۸
سایه سار ادب

هَر دَم کِه زَنَم دَم زِ تُو ، دَردَم بِه سَر آید

دَردَم ؛ هَمِه دَر دَم رَوَد و خَندِه دَر آید

 

پَس دَم بِه دَم و دَر هَمِه دَم ، اَز تو زَنم دَم

تا آن دَمِ آخَر کِه دَم اَز سینِه بَر آید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۲۱
سایه سار ادب

: یکی به جرم تفاوت تنهاست

 

و یکی به جرم تنهایی متفاوت

 

زندگی رقص واژگان است ... !

==========================

۹۴۴۴: رفتار تورا ؛ علوم سیاسی خواندم

قانون دلت شبی اساسی خواندم

 

 

یک هفته به کنکور ، عروست کردند

دیوانه شدم روانشناسی خواندم..

=========================

۹۴۴۴: باسرهمه رفتندبه پابوسی "بی سر"...

یک"بی سروپا"مانده به امید اشاره...

 

دلتنگ(کربلا)

======================

: گفتم ازعشق نشانی به من خسته بگو••

گفت جزعشق حسیـــــن هرچه ببینی بدَلیست••

گفتم آن قصه چشم سیه و تیر چه بود••

گفت یک نکته ز اسرارخــــــــــدای ازلیست••••••

نام زیبای حسیـــــن خود همه بیت الغزل است••

 بی اباالفضل ولی ...هرغزلی بی غزلیست

==========================

شعری که "دوست" نشنوَدَش عاشقانه نیست...

 

عمری گرفته ایم فقط ؛؛ وقت "عشق" را.........

========================

نهمین وقت سحر خلوت ما با الله ..

 

یک سحر وعده ی ما صحن اباعبدالله..

====================

شد جمعه و روز نهم و یار نیامد ..

 

(از غصه دلم خون شد و دلدارنیامد)

 

یاد ِنهمِ ماهِ محرم بنویسید ..

 

(ای اهل حرم میر وعلمدارنیامد)

========================

: روزه  دارم  من و بر  روز نهم  حساسم

 

از سحر تا دم افطار به یاد عطش عباسم

========================

چه زیبا گفت فروغ فرخزاد..

دلت را بتکان...

اشتباهاتت وقتی افـتاد روی زمین...

بگذار همانجا بماند...

فقط از لابه لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش...

قاب کن ....و بزن به دیوار دلت..

اشتباه کردن اشتباه نیست......

در اشتباه ماندن اشتباه است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۶:۱۱
سایه سار ادب

دوقدم بالاتر ... دستشویی آنجاست...!!!

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ

گفت از حادثه ای لبریزم،

 من پر از فریادم،

 در درونم غوغاست

گفتم این حال تو را میفهمم،

دوقدم بالاتر

 دستشویی آنجاست...!!!

===================

من بودم و دل بود و کناری و فراغی

 

این عشق کجا بود که ناگه به میان جست ...

 

وحشی بافقی

===============

هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت ..

 

کس نمی گفت ، در این ره ،که  چه بر لیلی گذشت !

==============================

ﻣﺸﮑﻞ ﺍﺯ ﺳﺒﮏِ ﻋِﺮﺍﻗﯽ ﻭ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ...

 

ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻗﺎﻓﯿــــــﻪ ﯼ “ ﻋﺸﻖ ” ﻣﺼﯿــﺒﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ

=========================


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۰
سایه سار ادب

تک بیت .. دوبیت ... و .....

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ق.ظ

توچه کردی که به عشق توگرفتار شدم     

  دیشب از زمزمه عشق توبیدارشدم     

=======================

  دست مرا بگیر، که در عشق حل شویم!

ورد زبان مردم اهل محل شویم ..

 

تو قهر میکنی و من از پنجره .. نخواه!

مهمان سال بعدی ماه عسل شویم!     

=====================

بگذارتابگویم  تقدیرلاابالیست

دنیابه این بزرگی  یک کوزه سفالیست

بایدکه مهربان بود  بایدکه عشق ورزید

زیراکه زنده بودن هرلحظه احتمالیست

=======================

ای شهد لبت شباهتی از شکلات

 

شیرینی خنده های تو شاخ نبات

 

"سجاده نشین با وقاری بودم"

 

ای بر پدر کرشمه هایت صلوات!

=====================

مهرت ز ازل به بندبندم کردند

تا خوب به تو علاقه مندم کردند

 

من کودک نوپاى زمین خوربودم

باجمله ی "یاعلى" بلندم کردند

=================

در بندگی اش شبیه حق واحد شد

 

هرکس که گرفت دامنش عابد شد

 

آن گونه نفس بزن که هر جا رفتی

 

گویند غلام مرتضی علی وارد شد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۹:۰۴
سایه سار ادب

اسلام دوباره در خطر افتاده

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ق.ظ

چند روزیست دلم میلِ زیارت دارد . . .

 

نکند باز " فراخوانِ " گنهکاران است ؟!

========================

همه آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند، اگر بزرگشان کنیم گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را.

بیاییم به اندازه آدم ها

دست نزنیم.....

 

‏"سیمین بهبهانی"

===================

به دنبال واژه نباش

 

     کلمات فریبمان می دهند

 

          وقتی اولین حرف الفبا

              

                کلاه سرش می رود

              

                       فاتحه کلمات را باید خواند.

========================

از پشت تریبونِ دلم عشق چنین گفت

محبوب تو زیباست،قشنگ است،ملیح است

 

اعضای وجودم همه فریاد کشیدند

احسنت! صحیح است صحیح است صحیح است!

==============================

هم روسری ات به پشت سر افتاده

هم موی تو تا قوس کمر افتاده

لا حول و لا قوه الا بالله

اسلام دوباره در خطر افتاده

=====================

از نیازم ناز و از ناز تو می جوشد نیاز

 

حیرتی دارم که معشوق توام یا عاشقم

==========================

ناامید از در رحمت به کجا بایدرفت؟...

 

یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار....

 

سعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۸
سایه سار ادب

یک جفت چشم و اینقدر کارایی؟!

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ق.ظ

هر که خود داند و خدای دلش ...

 

که چه دردی ست، در کجای دلش..

 

(اخوان ثالث)

====================

چشم درویش بکن موقع صحبت با من

 

من دلم خواسته شاید

 

به شما " زل " بزنم

====================

چال روی گونه ات آخر مرا دق می دهد

 

خواهشا دولت تمام چاله ها راپرکند...

========================

یک جفت چشم  و اینقدر کارایی؟!

عاشق کشی، دیوانه کردن، مردم ازاری !

 ==================


به دست آور "دل" من را چه کارت با دل "مردم"

 

          تو "واجب" را بجا آور رها کن "مستحب" ها را....!!!

========================

گفتی که چه شد ؟ در چه خیالی؟ به کجایی؟

بی تاب توام، محو توام، خانه خرابم...

============================

گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو

 

گر هست بگو ،نیست بگو ،راست بگو..

 

"مولوی"

=====================

تا که انگور شود "می"دو سه سالی بکشد

 

تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده من...!!!

==========================

فکر من نیستی و من به تو می اندیشم

 

 دلخوش حس قشنگ تله پاتی شده ام

==========================

بازار قم از نقل لبت رو به کسادی ست

 

 بیچاره نکن حاج حسین و پسران را

========================

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۷
سایه سار ادب

تک بیت دوبیت و...

چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ق.ظ

گریه میکند گرگ !

وقتی می بیند سگ بخاطر تکه “استخوانی” لگدهای چوپان را تحمل میکند

==================================

 از روزی که نامت

ملکه ذهنم شد،

احساس می کنم جمجمه ام

با شکوه ترین امپراتوری دنیاست...

========================

تا بیایی دل من آب شده، دیر نکن

بی خودی این ور و آن ور نرو و گیر نکن

 

در مسیرت نکند عاشق هر کس بشوی

خلق را با دو سه لبخند نمک گیر نکن :)

ناصر_حامدی

====================

من خنده زنم بر دل، دل خنده زند بر من

اینجاست که می خندد دیوانه به دیوانه...

========================

واعظی پرسید از فرزند خویش

هیچ می دانی مسلمانی به چیست

 

صدق و بی ازاری و خدمت به خلق

هم عبادت هم کلید بندگیست

 

گفت زین معیار اندر شهرما

یک مسلمان هست ان هم ارمنیست

====================

بر نیاید این دو کار از این دو فرد

 

مردی از نامرد و نامردی ز مرد

======================

لااقل عاشق معشوقه ی مردم نشوید

 

که به فتوای همه،مظهر حق الناس است....

 

نفیسه سادات موسوی

==================

شب، قراریست

که ستارها برای بوسیدن ماه می گذراند ؛

وچه زیباست شرم زمین

که خودش را به خواب می زند....

=======================

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!

معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها

 

ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟

دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!

=======================

عشق ای پیشامد زیبای ماضی بعید

 

هیچ میدانی که اثار تو استمراریند؟

=======================

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۴ ، ۰۹:۲۷
سایه سار ادب

تک بیت دو بیت و ...

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ق.ظ

گر نهادی تاج قرانی به سر 

یانهادی سر به سجده تا سحر

دل شکست و  آمدت اشک بصر

زیر لب اهسته نامم راببر

================

کمی با من مدارا کن ، من از تسلیم می ترسم

 

شبیه دولت تدبیر ، که از تحریم آمریکا. . .

===================

 سرو سامان بدهی یا سرو سامان ببری..

 

قلب من سوی " شما" میل ِ تپیـــدن دارد

.

 وصـــل ِ تو خـــواب و خیــال است ولـــی باور کن....

 

 بودنـــت حس عجیبـــی ست که "دیدن" دارد...

=====================

بوسه ای داد سحر؛ بوسه ی دیگر افطار

ای خدا این رمضان مست نمیرم خوب است...

========================

حال و احوالِ دلم ، از سرِ شب بد شده بود

عقلِ بیچاره یِ من ، باز مردد شده بود

 

 لرزه ها بر دلِ دیوانه یِ من می افتاد

 یک نفر شکلِ تو ، از کوچه یِ ما رد شده بود!

========================

عاشق به هوای دیدنت می آید

باشوق به برکشیدنت می آید

آه ای گل آتشین شقایق !هشدار

این دست برای چیدنت می آید

======================

دل من گیر عزیزی است که از خوبیهاش

مجری ماه عسل در پی او‌ میگردد....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۷:۵۱
سایه سار ادب

تک بیت دو بیت و ...

يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ق.ظ

 گفتم "سلام"، خواند که "من عاشق تواَم"

قربانِ هر چه آدمِ تحصیل کرده است ...

================================

ظهار عشق را به زبان احتیاج نیست

چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

=========================

ﯾﺎﺭﺏ ﺍﺯ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪﺍﯼ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺩﻩ

ﭼﺸﻢ ﺑﯿﻨﺎ، ﺟﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﻭ ﺩﻝ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺩﻩ

ﻫﺮ ﺳﺮ ﻣﻮﯼ ﺣﻮﺍﺱ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽﺭﻭﺩ

ﺍﯾﻦ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺳﯿﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺰﻡ ﻭﺣﺪﺕ ﺑﺎﺭ ﺩﻩ

ﻣﺪﺗﯽ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺑﯽﮐﺮﺩﺍﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺮﺣﻤﺖ

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﺑﯽﮔﻔﺘﺎﺭ ﺩﻩ

 

((ﺻﺎﺋﺐ ﺗﺒﺮﯾﺰﯼ))

====================

 باید ای دل اندکی بهتر شوی

یا نه اصلا آدمی دیگر شوی

از همین امروز هنگام نماز

با خدا قدری صمیمی تر شوی

================

ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ ؛ ﻣﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ؛ ﻣﺮﺩﯼ

ﮔﺮ ﺑﻪ ﺫﻟﺖ ﺑﺮﺳﯽ ؛ ﭘﺴﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ؛ ﻣﺮﺩﯼ

ﺍﻫﻞ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻮﺳﻨﺪ

ﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﺮﺩﯼ ؛ ﻣﺮﺩﯼ

========================

تو داری برج می سازی،

و من با مزد سی روزم؛

به زحمت تا سه روز اول یک برج می سازم!

 

"امیر باقری"

==================

بچین میز قمارت را

 

دل از من  ... روی ماه از تو...!

========================

هر لحظه بدون او هزاران سال است

 

ای نوح من از تو هم کهنسال ترم

 

میلاد عرفان پور

====================

در خانه خود نشسته بودم دلریش

 

وز بار گنه، فگنده بودم سر پیش

 

بانگی آمد که غم مخور ای درویش

 

تو در خور خود کنی و ما در خور خویش...

"شیخ ابوسعید ابوالخیر"

=========================

واعظ امشب سخن از هول قیامت می‌گفت

مستی از پنجره لا حولُ ولایی زد و رفت ...

======================

به هر تار جانم صد آواز هست                      

  دریغا که دستی به مضراب نیست

=========================

: شاید  بــا عـشـق دنیا نگردد چون بهشت ..

 

بی شک این دنیا  بدون عـشـق خود یک جهنم است..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۰
سایه سار ادب

تک بیت .. دو بیت .. و.....

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۱۹ ق.ظ

دورۀ سعدی و حافظ صحبت از زلف تو بود..

 

نوبت دوران من شد روسری سر کرده ای ؟!

==========================

ﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﻥ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﺍﯾﺤﻪ ﯼ ﺷﻌﺮ ﺑﻬﺎﺭ

 ﺗﻮ ﻣﮕﺮ ﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﯿﺮﺍﯾﯽ؟

 ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ

 ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ؟

=========================

۹۴۴۴: همین که میزنیَش مثل بید می لرزم

کلید کنتور برق است یا که لبخند است

 

هزار خسرو و بیژن فدای چشمانت

بکُش...! حلال...! مگر خونبهای ما چندست...

========================

دیری ست که دل،آن دلِ دلتنگ شدن ها

 

بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها

 

آه ای نفسِ از نفس افتاده کجا رفت

 

در نای نی افتادن و آهنگ شدن ها؟

==========================

ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی

دودم به سر برآمد، زین آتش نهانی

روی امید سعدی، بر خاک آستانست

بعد از تو کس ندارد، یا غایة الامانی

=============================

: مسولیت تمام جهان روی شانه ی من افتاده...

همه چیز زیر سر توست...

که گیسوانت را باز کرده ای...

===========================

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود

این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

 

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد......

دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟

======================

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل، برود چون تو بیایی

============================

گفته بودی که چرا محو تماشای منی ؟

آنقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی

=========================

تو آن شیرین ترین دردی که درمانش نمی خواهم

همان احساس آشوبی که پایانش نمی خواهم

 

دلم را برده ای با رقصی از یک چادر مشکی

تو تنها دلبری هستی که عریانش نمی خواهم...

=======================


گاهی نـمـی شــود کــه نـمـی شــود

گاهی هـزار دوره دعـا بی اجـابت است

گاهی نگفته قـرعه به نام تـو مـی شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تـو نیست

گاهی تمـام شهـر گـدای تـو مـی شود

==========================

ساعت ِ قرار های ما

روی دست کدام غریبه

به خواب رفته است ؟

 

که هیچوقت...

وقت ِ آمدن ِ تو نمی شود ؟!

========================

 آسمان که نشد،     چرا درخت نباشم ...

وقتی تو  در من   این همه پرنده ای؟

ذهنم پُر از لانه هایی است  که برای تو ساخته ام !

===========================

فرض کن در آغوشت می مُردم

 

و مرا همانجا دفن می کردی

 

چه دلپذیر اگر

 

فشارِ قبر را بیشتر کنی!

======================

عاقبت زخمت زدند؟

 

گفته بودم مردم اینجا بدند.

====================

در بیت نخست من تو را میبوسم

در مصرع بعد هم تو را میبوسم

ایراد ندارد به کسی چه؟ اصلا

شعر خودم است من تو را میبوسم

 

جلیل_صفر_بیگی

=========================

 نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست

گوش کن  " نبض دلم "  زمزمه اش با تو یکیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۹
سایه سار ادب

دوبیتی / رباعی / اشعارکوتاه

پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ

دیشب هوسی دل غمینم بگرفت

اندیشه یار نازنینم بگرفت

گفتم بروم از پی دل تا دلدار

اشکم بدوید و آستینم بگرفت

==================

دیگر منتظرت نیستم !

 

این منی که می بینی

 

آخرین تیر حصاری است که

 

دورِ " آمدنت " کشیده ام

================

 دارد به سحر دعا اثرها

دست من و دامن سحرها

 

هرشب ز فریب وعده تو

چشمم شده فرش رهگذرها
=================

:ای آنکه طالب خدایی به خود آ

ازخود بطلب کز تو جدا نیست خدا

اول به خود آ،چون به خودآیی بخدا

اقرار نمایی به خدایی خدا

=====================

چو دیدی چشم ها را بسته آرام.....

بگیر از گیسویش یک دسته آرام.....

امانت دست توست ای باد امشب.....

نوازش کن ولی، آهسته.........آرام........

========================

از طعنه جاهلان نخواهم ترسید

بر خنده این زمانه، خواهم خندی

من بر سر عشق پاک خود میمانم

تا کور شود هرآنکه نتواند دید

=======================


دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند

چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟

وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند

====================

امسال دوباره اربعین و دوباره به سوی تو

انبوه عاشقان تو با عشق در جستجوی تو

من بغض میکنم که هنوز لایق نگشته ام

نزدیک شوم به سایه ساری که دهد رنگ و بوی تو

--------------------------------

گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود

گاهی نـمـی شــود کــه نـمـی شــود

گاهی هـزار دوره دعـا بی اجـابت است

گاهی نگفته قـرعه به نام تـو مـی شود

گاهی گدای گدایی و بخت با تـو نیست

گاهی تمـام شهـر گـدای تـو مـی شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۱۵
سایه سار ادب