سایه سار ادب

شاعران بدون پروانه

سایه سار ادب

شاعران بدون پروانه

سایه سار ادب

سلام ...
طی شد این عمر، تو دانی به چه سان
پوچ و بس تند، چنان باد دَمان
همه تقصیر من است، این که خودم میدانم
که نکردم فکری
که تامل ننمودم، روزی
ساعتی یا آنی
که چه سان میگذرد عمر گران؟
کودکی رفت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند: کنون تا بچه ست، بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش، فرصت خندیدن نیست
بایدش نالیدن
من نپرسیدم هیچ
که پس از این ز چه رو
نتوان خندیدن
هیچکس نیز نگفت: زندگی چیست؟ چرا می آئیم؟
بعد از این چند صباح، به کجا باید رفت؟
با کدامین توشه، به سفر باید رفت؟
من نپرسیدم هیچ، هیچکس نیز نگفت
نوجوانی سپری گشت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن باز نفهمیدم من، که چه سان عمر گذشت؟
لیک گفتند همه:
که جوان است هنوز، بگذارید جوانی بکند، بهره از عمر بَرَد، کام رانی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست
بعد از این نیز، بر او عمری هست
یک نفر بانگ برآورد که او
از هم اکنون باید فکر آینده کند
دیگری آوا داد: که چو فردا بشود، فکر فردا بکند
سومی گفت: همانگونه که دیروزش رفت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش
با همه این احوال
من نپرسیدم هیچ
به چه سان دی بُگذشت؟
آن همه قدرت و نیروی عظیم، به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکر، نه تعمق و نه اندیشه دَمی
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی
چه توانی که ز کف دادم مُفت
من نفهمدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
قدرت عهد شباب، میتوانست مرا تا به خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی، هیهات
آن کسانیکه نمیدانستند زندگی یعنی چه؟
رهنمایم بودند
عمرشان طی شد
بیهوده و بی ارزش و کار
و مرا میگفتند که چو آنان باشم
که چو آنان دائم، فکر خوردن باشم
فکر گشتن باشم
فکر تامین معاش
فکر ثروت باشم
فکر یک زندگی بی جنجال
فکر همسر باشم
کس مرا هیچ نگفت:
زندگی ثروت نیست
زندگی داشتن همسر نیست
زندگانی کردن، فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
و صد افسوس که چون عمر گذشت، معنی اش فهمیدم

====================
پست الکترونیکی کاکوکولاک
cacocoolac@yahoo.com

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۰ تیر ۹۴، ۱۵:۵۵ - dooosti
    oky.good
  • ۲۰ تیر ۹۴، ۰۸:۵۲ - مــاهد ...
    احسنت
نویسندگان

۲۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

همه روز روزه بودن ،همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن  سفر حجاز کردن

زمدینه تابه کعبه  سرو پا برهنه رفتن

دولب از برای لبیک  به وظیفه باز کردن

به مساجدو معابر  همه اعتکاف جستن

زملاهی ومناهی  همه احتراز جستن

شب جمعه ها نخفتن،  به خدای راز گفتن

زوجود بی نیازش  طلب نیاز کردن

به خدا که هیچکس را   ثمر آنقدر نباشد

که به روی نا امیدی  " در بسته " باز کردن

 

شیخ بهایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۵۳
سایه سار ادب

یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ق.ظ

عشق پرواز بلندی‌ست مرا پر بدهید

 به من اندیشة از مرز فراتر بدهید

 

 من به دنبال دل گمشده‌ای می‌گردم

یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید

 

 تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند

 برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید

 

 یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید

 باغ جولان مرا بی‌در و پیکر بدهید

 

 آتش از سینة آن سرو جوان بردارید

 شعله‌اش را به درختان تناور بدهید

 

 تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند

 به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید

 

 عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید

 تن برازندة او نیست، به او سر بدهید

 

 دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره کنید

 یا به یک شاعر دیوانة دیگر بدهید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۴۵
سایه سار ادب

ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۱ ق.ظ

ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺳﺖ ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ

ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ... ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ !

ﺟﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ...

ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ

ﮔﺮﭼﻪ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻥ ﻣــــﯿﺘﺮﺳﺪ

ﺑﻪ ﺗﻪ ﺧﺎﻟــــﯽ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ

ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﻟﻤﺲ ﺑﻬـﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﺍﺳﺖ

ﺑﺲ ﮐﻪ ﺑﯽ ﭘـــﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ

ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﺁﺧﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺍﻧﮕﺎﺭ

ﺑﻪ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻦ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐـــﺮﺩﻡ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۴۱
سایه سار ادب

این چرخه را با «آتش» تکمیل نکنیم

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۶ ق.ظ

 قبل از تولد، در دریایى از «آب» بودیم

 

بعد از تولد  برای زندگى، در محیطى پر از «هوا» هستیم

 

و با مردن،

میان خروارها «خاک» خواهیم خفت

 

امیدوارم این چرخه را با «آتش» تکمیل نکنیم

 

خدایا آب و باد و خاک را تحمل کرده ایم

 

 به حرمت این ماه مبارک ما را از "آتش" جهنم پناه ده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۳۶
سایه سار ادب

همه ی طبقات آسمان را گشته ام ،

در دل ستاره باران نیمه شبهای روشن و مهربان تابستان ، بر جاده کهکشان تاخته ام ،

صحرای ابدیت را درنوردیده ام ، بال در بال فرشتگان ، در فضای پاک ملکوت شنا کرده ام ،

با خدایان ،ایزدان با همه ی الهه های زیبای آسمان ، با همه ارواح جاویدی که در نیروانای روشن و بی وزش آرام یافته اند آشنا بوده ام .

از هر جا ، از هر یک یادی ، یادگاری ، برایت آورده ام .

از سیمای هر کدام زیباترین خط را ربوده ام ، از اندام هر یک نازنین طرح را گرفته ام ،

از هر گلی ، افقی ، دریایی ، آسمانی ، چشم اندازی ، رنگی دزدیده ام ،

و ، با دست و دامنی پر از خطها و رنگها و طرح های آن سوی این آسمان زمینی ، از معراج نیمه شبان تنهایی ، به دامان مهربان تو – ای دامن حریر مهتاب شبهای زندگی سیاه من – فرود آمده ام ، 

نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسمانها آورده ام در دامن تو ریزم . 

برگرفته از کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۳۳
سایه سار ادب

توفان زجای می کنداین اشیانه را

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ق.ظ

با اشک آب دادم و بامهرش افتاب  

 وقتی دلم به یادتوافشاند دانه را 


  ای عشق ماکه باتوکناری گرفته ایم   

 سرسبزوپرشکوفه بداراین کرانه را  

  

   با دست خود به شاخه ببندش اگرنه باز       

 توفان زجای می کنداین اشیانه را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۹
سایه سار ادب

سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۷ ق.ظ

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم

هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله نور

گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

نامه ای را هُد هُد آورده ست آغازش تویی

از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان

دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

قل هو الله احد قل عشق الله الصمد

راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو

دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن

مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم

 

میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند

هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۷
سایه سار ادب

یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۴ ق.ظ

 یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام

غافرُ التَوب! اشتباه آورده ام

 

لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام

تازه قلبم را به راه آورده ام

 

عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام

من جوانیِ تباه آورده ام

 

صاحِبی فی شِدّتی! من را مران

رو به سوی باراله آورده ام

 

أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!

نامه ای غرق گناه آورده ام

 

قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!

رو به ربِ دادخواه آورده ام 

 

یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!

اشک توبه از نگاه آورده ام

 

یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!

خلوتی، تار و سیاه آورده ام 

 

هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!

من به سوی تو پناه آورده ام

 

وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!

وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام

 

یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!

یک زبان عذر خواه آورده ام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۰۷:۲۴
سایه سار ادب